حاضر بودن،گواهى دادن،کشته شدن در راه خدا.در فرهنگ قرآنى،از شهادت باتعبیر«قتل فى سبیل الله»یاد شده است:«و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بلاحیاء و لکن لا تشعرون» (22) به کسانى که در راه خدا کشته مىشوند،مرده نگویید،بلکه آنانزندهاند،ولى شما درک نمىکنید.نیز،خداوند مشترى اموال و جانهاى کسانى است که درراه خدا مىجنگند، مىکشند و کشته مىشوند و پاداش بهشت از خداوند مىگیرند:«انالله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون ویقتلون...» (23) این فداکارى و از جان گذشتگى در راه خدا و دین،نهایت رستگارى انسان مؤمناست و آنان که جان خویش را بر سر دین مىنهند،هم به کامیابى ابدى در آخرتمىرسند،هم شهادتشان سرچشمه الهام و الگوى فداکارى براى دیگران محسوبمىشود.نخستین شهید اسلام،«سمیه»مادر عمار یاسر بود که با نیزه ابو جهل در زیرشکنجه به شهادت رسید.پس از او نیز مسلمانانى که چه زیر شکنجهها،چه در جبهههاىنبرد با مشرکان و چه در دفاع از حق و مواجهه با حکام ستمگر جان باختهاند،هموارهسرمشق آزادگان خداجوى بودهاند.
در علت نامگذارى چنین مرگى به«شهادت»،گفتهاند:«یا بدان جهت است کهفرشتگان حمتخدا در صحنه شهادت حضور مىیابند،یا بدان سبب که خدا و رسول،به بهشتى بودن شهدا گواهى مىدهند،یا این که شهید در قیامت،همراه انبیا بر امتهاى دیگرگواهى مىدهد،یا این که شهید،زنده و حاضر است،به مقتضاى«احیاء عند ربهمیرزقون»،یا بدان جهت که شهید، به شهادت حق قیام مىکند تا کشته شود.» (24) فیض شهادت،چنان ارزشمند است که اولیاء دین همواره از خداوند،آرزوى آن راداشتهاند.در دعاهاى ما نیز مکرر از خداوند، رخواستشهادت شده است و روایاتبسیارى درباره شهادت و جایگاه شهید آمده است.رسول خدا«ص»فرموده است:«فوقکل بر بر حتى یقتل الرجل فى سبیل الله،فاذا قتل فى سبیل الله فلیس فوقه بر» (25) بالاتر از هرنیکى،نیکى است،تا آن که انسان در راه خدا کشته شود.پس چون در راه خدا کشته شد،بالاتر از آن،نیکى نیست.در احادیث است که:شهادت،برترین مرگ است.قطره خونشهید،نزد خدا از بهترین قطرات است.شهادت موجب آمرزش گناهان مىشود.شهید ازسؤال قبر،مصون است و فشار قبر ندارد و در بهشت،با حوریان هماغوش است.شهید،حق شفاعت دارد.شهدا اولین کسانىاند که وارد بهشت مىشوند و همه به مقام شهیدانغبطه مىخورند. (26) شیخ مفید،شهادت را مقامى والا مىداند که آنکه در راه خدا صبر ومقاومتى کند تا آن حد که خونش ریخته شود،روز قیامت از امناى والا مرتبه الهىمحسوب مىشود. (27) نظر به وجه الله،از خصوصیات شهید است و این نتیجه نفى بعد لجنىاز وجود خویش و رسیدن به خلود و قداست کامل در سایه شهادت است.
در مکتب خاندان وحى،«شهادت»مطلوب و معشوق آنان است و امامان،یا مقتول ویا مسموم بودهاند و مرگشان شهادت بوده است.گر چه جان ائمه و اولیاء خدا و بندگانخالص،عزیز است، ولى دین خدا عزیزتر است.بنابر این جان باید فداى دین گردد تا حق،زنده بماند و این، همان«سبیل الله»است.
شما راه خدا را باز کردید شهادت را شما آغاز کردید به خون خفتید،تا آیین بماند فدا کردید جان،تا دین بماند (28)
در دوران سید الشهدا،شرایطى پیش آمده بود که جز با حماسه شهادت،بیدارى امتفراهم نمىشد و جز با خون عزیزترین انسانها،نهال دین خدا جان نمىگرفت.این بود کهامام و اصحاب شهیدش،عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشیرها و نیزهها رفتند تا با مرگخونین خویش،طراوت و سرسبزى اسلام را تامین و تضمین کنند و این سنت،همچناندر تاریخ باقى ماند و«شهادت»،درس بزرگ و ماندگار عاشورا براى همه نسلها و عصرهاگشت.به فرموده امام خمینى«قدس سره»:«خط سرخ شهادت،خط آل محمد و علىاست و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خطآنان به ارث رسیده است». (29) کسى مىتواند به این جایگاه رسد،که رشتههاى علایقجسمانى و حیات مادى را گسسته باشد و عشق به حیات برتر،او را مشتاق شهادت سازد.
گذشتن از این موانع و رسیدن به آن وارستگى و رهایى از تعلقات،ایمانى بالا مىطلبد و بههمین جهت است که شهادت،نزدیکترین طریق و راه میان بر براى رسیدن به خدا وبهشت است.
زنده است هر که کشته شود در مناى دوست بیگانه نیست آنکه شود آشناى دوست گردن نهد به سلسله غم،اسیر عشق تیر بلا به جان بخرد مبتلاى دوست جان شبنم است و در پى خورشید،پر کشد گر بشنود نواى دل از نینواى دوست بر لوح دهر،زنده جاوید مىشود آنکس که عاشقانه بمیرد براى دوست در مروه مراد،شود کامیاب دل با پاى سر هر آنکه دود در صفاى دوست ارزندهتر ز گوهر نایاب مىشود جانى که خاک گردد و افتد به پاى دوست بوسیدنى استسنگ مزار شهید عشق بوییدنى است تربت پاک گداى دوست (30)
غیر از کشتگان میدان جهاد،در روایات اسلامى کسان دیگرى هم که نوعى رنج کشیدهو تلاش داشتهاند و جان در آن راه باختهاند،«شهید»محسوب شدهاند،همچون کسى کهدر دفاع از مال،جان،شرف و ناموس خود و براى احقاق حق خویش کشته شود،یا آنکهدر مهاجرت در راه خدا جان بسپارد،یا آنکه با ایمان کامل و با محبت اهل بیت و در حالانتظار فرج براى حاکمیت عدل جان بدهد،نیز کسى که در راه طلب علم بمیرد یا در غربتمرگش فرا رسد،یا زنى که هنگام زایمان،جان بسپارد،یا آنکه در راه عمل به وظیفه امر بهمعروف و نهى از منکر کشته شود.
شهادت طلبى
آن دم که به خون خود وضو مىکردم دانى زخدا چه آرزو مىکردم؟ ایکاش مرا هزار جان بود به تن تا آنهمه را فداى او مىکردم (31)
از الفباى برجسته نهضت عاشورا و از روحیات والاى حسین بن على«ع»و یارانش، عنصر«شهادت طلبى»بود،یعنى مرگ در راه خدا را«احدى الحسنیین»دانستن ودریچهاى براى وصول به قرب خدا و بهشت برین دیدن و از این رو شیفتگى و بىصبرىبراى درک فضیلتشهادت.
امام حسین«ع»در خطبه«خط الموت...»به آن تصریح مىکند و با جمله«من کانباذلا فینا مهجته فلیرحل معنا»یاران شهادت طلب را هم بر مىگزیند و به مسلخ عشق،کربلا مىبرد. اینگونه به استقبال مرگ رفتن،چون مبتنى بر درک والاترى از فلسفه حیاتاست،با خودکشى متفاوت است.خودکشى و خود را به هلاکت افکندن،شرعا حرام وعقلا ناپسند است،اما استقبال از مرگ به خاطر ارزشهاى متعالى،مشروع و معقول است.
حتى اگر انسان بداند در یک حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسید،مرگ او خودکشىنیست،چون گاهى تکلیف ایجاب مىکند که جان را فداى دین کند،چون دین، گرامیتر ازانسان است.
دین خدا عزیزتر است از وجود ما این دست و پا و چشم و سر و جان فداى دوست
حل این معما(آگاهانه سراغ مرگ رفتن)تنها با درک و برداشت متعالىتر از زندگى والاو کرامت انسانى میسر است.اینکه امام حسین«ع»هم از شهادت خود آگاه است و با همینعلم، به کربلا مىرود،به همین نکته بر مىگردد.آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگىننگین مىداند:«لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما».
این فرهنگ،پذیرفته همه اقوام و ملتهاست و این نوع مرگ انتخابى و آگاهانه،مکملحیات شرافتمندانه است،نه در تناقض با آن.چون مرگ،پایان نیست تا کسى با انتخابمرگ،به پایان یافتن خویش کمک کرده باشد.مرگ سرخ و شهادت،نوع کمال یافتهترى ازحیات است.امام حسین«ع»با علم به شهادت در حادثه کربلا به آن قربانگاه رفت،تا درسایه شهادتش،اسلام زنده بماند و حق،حیات یابد.این،هدفى است ارزشمند که مىسزدچون حسین«ع»هم قربانى آن گردد.سید الشهدا«ع»این راه را برگزید و آن را پیش پاىبشریت گشود و روندگان این صراط جاودانه،همه شاگردان مکتب عاشورایند.
تو اسوه شهادتى،معلم شهامتى خوشا کسى که پانهد به مکتب ولاى تو
اصحاب امام حسین«ع»نیز در شب عاشورا،یک به یک برخاسته،این روحیه را ابرازمىداشتند و از مرگ،هراسى در دلشان نبود.على اکبر«ع»هم در مسیر راه کربلا،وقتىکلمه استرجاع را از زبان امام حسین«ع»شنید و حضرت خبر از آینده شهادت آمیز داد،پرسید:«السنا على الحق؟ »مگر بر حق نیستیم؟فرمود:آرى.على اکبر گفت:«یا ابة لا نبالىبالموت»پس چه ترسى از مرگ؟ حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتى از امام پرسید کهآیا من نیز کشته خواهم شد؟و امام (32) پرسید:مرگ در نظرت چگونه است؟پاسخ داد:
شیرینتر از عسل(احلى من العسل). (33) اینها همه نشان دهنده این روحیه و اندیشه است که مرگ در راه عقیده و شهادت درراه خدا،آرزوى قلبى وارستگانى است که رشته تعلقات دنیوى را بریده و به حیات برین ورزق الهى در سایه شهادت دل بستهاند.در اشعارى هم که امام حسین«ع»روز عاشورا یاقبل از آن روز مىخواند،این مفهوم مطرح بود.از جمله:
و ان یکن الابدان للموت انشات فقتل امرء بالسیف فى الله افضل
و نیز در رجزهاى آن حضرت،مرگ را بر زندگى ذلتبار ترجیح دادن مىدرخشد:
«الموت اولى من رکوب العار». (34) حضرت زینب«ع»در خطبهاش در مجلس یزید،بر اینشهادتها افتخار مىکند:«...فالحمد لله رب العالمین الذى ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة ولآخرنا بالشهادة و الرحمة». (35) حضرت سجاد«ع»نیز در برابر تهدیدى که ابن زیاد کرد که آنحضرت را بکشند،فرمود:«ا بالقتل تهددنى یابن زیاد؟اما علمت ان القتل لنا عادة و کرامتناالشهادة»مرگ،براى ما عادت است و شهادت،افتخار ماست،مرا از مرگ مىترسانى؟
امام خمینى«قدس سره»فرمود:«مرگ سرخ،بمراتب از زندگى سیاه است و ما امروز بهانتظار شهادت نشستهایم،تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانى با سرافرازى بایستند». (36)
شهداى کربلا اصحاب امام حسین«ع»
شه گلگون قبا حسین بن على«ع»
Design By : Pichak |